محل تبلیغات شما

Zolfaghar



 

دختران مومن سه ویژگی دارند:

متکبر،بخیل و ترسو هستند!

ﺍمیرالمؤمنین ﻋﻠﯽ (علیه السلام) ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﻨﺪ:
ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻣﻮﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺻﻔﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ،ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ

ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺘﮑﺒﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ

ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﺮﺳﻮ ﺑﺎﺷﻨﺪ

ﺳﻮﻡ ﻫﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﯿﻞ ﺑﺎﺷﻨﺪ

ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺘﮑﺒﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺑﺎ ﻗﺎﻃﻌﯿﺖ ﻭ ﺗﺮﺷﺮﻭﯾﯽ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﻋﺸﻮﻩ ﻭ ﺗﺒﺴﻢ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﭙﺮﻫﯿﺰﻧﺪ

ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻫﻢ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺩﺍﺭﺩ

ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﯿﻞ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺭ ﺣﻔﻆ ﻣﺎل ﺧﻮﺩ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ،ﮐﻤﺎﻝ ﺩﻗﺖ ﻭ ﻭﺳﻮﺍﺱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺮﺝ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﺩﺍﺭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺷﺪ.

#نهج_البلاغه 
#حکمت_234


شیوه ی علی در حکومت داری، شیوه ی دیگر ی است که هرگز به نفع او نیست .او مردم را صاحب حق می‌دانند . روش او همان روش محمد است. علی پیرو مردمان فقیر و توده های زیرین جامعه است .به ثروتمندان و اغنیا روی خوش نشان نمی‌دهد و در سفره آنان طعام نمی خورد.
علی روابطش را با مردم ،بر اساس اصول دینی اش تنظیم کرده و هرگز به فکر بقای قدرت و حکومت خود نیست. شنیدم که وقتی محمدبن ابی بکر را به فرمانداری مصر برگزید در حکمی به او نوشت:((با مردم، فروتن، نرم خو و مهربان باش. گشاده رو و خندان باش تا بزرگان در ستمکاری تو طمع نکنند و ناتوان ها در عدالت تو مایوس نگردند.))

#حکومت_داری_حضرت_علی ع
#عمروعاص خطاب به#معاویه
ناقوس ها به صدا در می آیند،ابراهیم حسن بیگی،ص40


علی می‌گوید مردم چهار گروه اند ؛گروهی اگر دست به فساد نمی‌زنند، برای این است که روحشان ناتوان و شمشیرشان کند است و امکانات مالی در اختیار ندارند و گروه دیگر ،آن اند که شمشیر کشیده و شر و فساد شان را آشکار کرده‌اند، لشکر های پیاده خود را گرد آورده و آماده کشتار دیگران اند،
دین را برای به دست آوردن مال دنیا، تباه ساخته اند که رئیس و فرمانده گروهی شوند یا به منبر می‌رفته و خطبه بخوانند.چه بد تجارتی که دنیا را بهای جان خود بدانی و به آنچه در نزد خداست، معاوضه نمایی. گروه دیگر با اعمال آخرت ،دنیا را می طلبند و با اعمال دنیا در پی کسب مقام های معنوی آخرت نیستند،خود را کوچک و متواضع جلوه می‌دهند، گام‌ها را ریاکارانه و کوتاه بر می‌دارند، دا من خود را جمع کرده خود را همانند مومنان واقعی می آرایند و پوشش الهی را در سایه نفاق و دورویی و دنیا طلبی خود قرار می‌دهند.برخی دیگر با پستی و ذلت و فقدان امکانات، از به دست آوردن قدرت محروم مانده اند و خود را به زیور قرائت آراسته و لباس زاهدان را پوشیده اند.اینان هرگز از زاهدان راستین نبوده اند. در این میان گروهی اندک باقی مانده اند که یاد قیامت ،چشم‌هایشان را بر همه چیز فرو بسته وترس رستاخیز، اشک هایشان را جاری ساخته است. برخی از آنها منزوی شده، برخی دیگر ترسان و سرکوب شده و یا لب فرو بسته و سکوت اختیار کرده اند.بعضی مخلصانه همچنان مردم را به سوی خدا دعوت می کنند و برخی دیگر گریان و دردناک اند و تقیه و خویشتن داری، آنان را از چشم مردم انداخته است و ناتوانی، وجودشان را فرا گرفته و گویا در دریای نمک فرو رفته اند.دهان هایشان بسته و قلب هایشان مجروح است. آنقدر نصیحت کرده اند که خسته شده‌اند و آنقدر سرکوب شده اند و کشته داده اند که انگشت شمار گشته اند.

 

#ناقوس_ها_به_صدا_در_می_آیند

ابراهیم حسن بیگی،ص 40


خدايا از تو درخواست مي كنم،به رحمت كه همه چيز را فرا گرفته، و به نيرويت كه با آن بر هرچيز چيره گشتي و در برابر آن هرچيز فروتني نموده و همهچيز برابر آن خوار شده و به جبروتت كه با آن بر همهچيزي فائق آمدي و به عزّتت كه چيزي در برابرش تاب نياورد و به بزرگي ات كه همهچيز را پر كرده و به پادشاهي ات كه برتر از همه چيز قرار گرفته،و به جلوه ات كه پس از نابودي همه چيز باقي است و به نام هايت كه پايه هاي همه چيز را انباشته و به علمت كه بر همه چيز احاطه نموده، و به نور ذاتت كه همه چيز در پرتو آن تابنده گشته، اي نور،اي پاك از هر عيب،اي آغاز هر آغاز،و اي پايان هر پايان، خدايا!بيامرز براي من آن گناهاني را كه پرده حرمتم مي درد، خدايا!بيامرز براي من آن گناهاني را كه كيفرها را فرو مي بارند، خدايا! بيامرز برايم گناهاني را كه نعمتها را دگرگون مي سازند، خدايا!بيامرز برايم آن گناهاني را كه دعا را باز مي دارند، خدايا! بيامرز برايم گناهاني كه بلا را نازل مي كند، خدايا!بيامرز برايم همه گناهاني را كه مرتكب شدم،و تمام خطاهايي كه به آنها آلوده گشتم، خدايا!با ياد تو به سويت نزديكي مي جويم،و از ناخشنودي تو به درگاه خودت شفاعت مي طلبم، و از تو خواستارم به جودت مرا به بارگاه قرب خويش نزديك گرداني و سپاس خود را نصيب من كني،و يادت را به من الهام نمايي، خدايا!از تو درخواست مي كنم،درخواست بندهاي فروتن،خوار و افتاده، كه با من مدارا نمايي و به من رحم كني و به آنچه روزي ام نمودهاي خشنود و قانع بداري و در تمام حالات در عرصه تواضعم بگذاري، خدايا! از تو درخواست مي كنم درخواست كسيكه سخت تهيدست شده و بار نيازش را به هنگام گرفتاريها به آستان تو فرود آورده و ميلش به آنچه نزد توست فزوني يافته، خدايا!فرمانروايي بس بزرگ و مقامت والا و تدبيرت پنهان، و فرمانت آشكار، و قهرت چيره،و قدرتت نافذ،و گريز از حكومتت ممكن نيست، خدايا!آمرزندهاي براي گناهانم و پردهپوشي براي زشتكاري هايم و تبديل كنندهاي براي كار زشتم به زيبايي،جز تو نمي يابم معبودي جز تو نيست،پاك و منزّهي و به ستايشت برخاسته ام،به خود ستم كردم و از روي ناداني جرأت نمودم و به ياد ديرينه ات از من و بخششت بر من به آرامش نشستم خدايا!اي سرور من چه بسيار زشتي مرا پوشاندي و چه بسيار بالاهاي سنگين و بزرگي كه از من برگرداندي و چه بسيار لغزشي كه مرا از آن نگهداشتي و چه بسيار ناپسند كه از من دور كردي و چه بسيار ستايش نيكويي كه شايسته آن نبودم و تو در ميان مردم پخش كردي، خدايا!بلايم بزرگ شده و زشتي عالم از حدّ گذشته و كردارم خوارم ساخته و زنجيرهاي گناه مرا زمينگير نموده و دوري آرزوهايم مرا زنداني ساخته و دنيا با غرورش و نفسم با جنايتش و امروز و فردا كردنم در توبه مرا فريفته، اي سرورم از تو درخواست مي كنم به عزّتت كه مانع نشود از اجابت دعايم به درگاهت، بدي عمل و زشتي كردارم و مرا با آنچه از اسرار نهانم ميداني رسوا مسازي و در كيفر آنچه در خلوت هايم انجام دادم شتاب نكني، از زشتي كردار و بدي رفتار و تداوم تقصير و ناداني و بسياري شهواتم و غفلتم،شتاب نكني،خدايا!با من در همه احوال مهرورز و بر من در هر كارم به ديده لطف بنگر،خدايا،پروردگارا،جز تو كه را دارم؟ تا برطرف شدن ناراحتي و نظر لطف در كارم را از او درخواست كنم. خداي من و سرور من،حكمي را بر من جاري ساختي كه هواي نفسم را در آن پيروري كردم و از فريبكاري آرايش دشمنم نهراسيدم،پس مرا به خواهش دل فريفت و بر اين امر اختيار و اراده ام ياريش نمود،پس بدينسان و بر پايه گذشته هايم از حدودت گذشتم، و با برخي از دستوراتت مخالفت نمودم، پس حجت تنها از آن تواست در همه اينها، و مرا هيچ حقي نيست در انچه بر من از سوي قضايت جاري شده و فرمان و آزمايشت ممم نموده، اي خداي من اينك پس از كوتاهي در عبادت و زيادهروي در خواهش هاي نفس عذرخواه،پشيمان،شكستهدل،جوياي گذشت طالب آمرزش، بازگشتكنان با حالت اقرار و اذعان و اعتراف به گناه،بي آنكه گريزگاهي از آنچه از من سرزده بيابم و نه پناهگاهي كه به آن رو آورم پيدا كنم،جز اينكه پذيراي عذرم باشي، و مرا در رحمت فراگيرت بگنجايي،خدايا! پس عذرم را بپذير، و به بدحالي ام رحم كن و رهايم ساز از بند محكم گناه، پروردگارا!بر ناتواني جسمم و نازكي پوستم و نرمي استخوانم رحم كن. اي كه آغازگر آفرينش و ياد و پرورش و نيكي بر من و تغذيه ام بودهاي، اكنون مرا ببخش به همان كرم نخستت،و پيشينه احسانت بر من، اي خداي من و سرور و پروردگارم، آيا مرا به آتش دوزخ عذاب نمايي،پس از اقرار به يگانگي ات و پس از آنكه دلم از نور شناخت تو روشني گرفت و زبانم در پرتو آن به ذكرت گويا گشت و پس از آنكه درونم از عشقت لبريز شد و پس از صداقت در اعتراف و درخواست خاضعانه ام در برابر پروردگاري ات، باور نمي كنم چه آن بسيار بعيد است و تو بزرگوارتر از آن هستي كه پرورده ات را تباه كني يا آن را كه به خود نزديك نمودهاي دور نمايي يا آن را كه پناه دادي از خود براني يا آن را كه خود كفايت نمودهاي و به او رحم كردي به موج بلا واگذاري؟! اي كاش مي دانستم اي سرورم و معبودم و مولايم، آيا آتش را بر صورت هايي كه براي عظمتت سجدهكنان بر زمين نهاده شده مسلطّ مي كني و نيز بر زبان هايي كه صادقانه به توحيدت و به سپاست مدحكنان گويا شده و هم بر دلهايي كه بر پايه تحقيق به خداونديت اعتراف كرده و بر نهادهايي كه معرفت به تو آنها را فرا گرفته تا آنجا كه در پيشگاهت خاضع شده و به اعضايي كه مشتاقانه به سوي پرستشگاه هايت شتافته ها و اقراركنان جوياي آمرزش تو بودهاند،شگفتا اين همه را به آتش بسوزاني!هرگز چنين گماني به تو نيست و از فضل تو چنين خبري داده نشده.اي بزرگوار،اي پروردگار و تو از ناتواني ام در برابر اندكي از غم و اندوه دنيا و كيفرهاي آن و آنچه كه زا ناگواريها بر اهلش مي گذرد آگاهي، با آنكه اين غم و اندوه و ناگواري درنگش كم بقايش اندك و مدّتش كوتاه است، پس چگونه خواهد بود تابم در برابر بلاي آخرت، و فرود آمدن ناگواريها در آن جهان بر جسم و جانم و حال انكه زمانش طولاني و جايگاهش ابدي است و تخفيفي براي اهل آن بلا نخواهد بو، چرا كه مايه آن بلا جز از خشم و انتقام و ناخشنودي تو نيست و اين چيزي است كه تاب نياورند در برابرش آسمانها و زمين، اي سرور من تا چه رسد به من؟و حال آنكه من بنده ناتوان،خوار و كوچك،زمينگير و درمانده توأم. اي خداي من و پروردگارم و سرور و مولايم،براي كداميك از دردهايم به حضرتت شكوه كنم و براي كدامين گرفتاريم به درگاهت بنالم و اشك بريزيم.آيا براي دردناكي عذاب و سختياش، يا براي طولاني شدن بلا و زمانش،پس اگر مرا در عقوبت و مجازات با دشمنانت قرار دهي، و بين من و اهل عذابت جمع كني، و ميان من و عاشقان و دوستانت جدايي اندازي، اي خدا و آقا و مولا و پروردگارم، بر فرض كه بر عذابت شكيبائي ورزم،ولي بر فراقت چگونه صبر كنم و گيرم اي خداي من بر سوزندگي آتشت صبر كنم،اما چگونه چشمپوشي از كرمت را تاب آورم يا چگونه در آتش،سكونت گزينم و حال آنكه اميد من گذشت و عفو تواست. پس به عزّتت اي آقا و مولايم سوگند صادقانه مي خورم،اگر مرا در سخن گفتن آزاد بگذاري در ميان اهل دوزخ به پيشگاهت سخت ناله سر دهم همانند ناله آرزومندان و به درگاهت بانگ بردارم،همچون بانگ آنانكه خواهان دادرسي هستند و هر آينه به آستانت گريه كنم چونان كه مبتلا به فقدان عزيزي مي باشند و صدايت مي زنم:كجايي اي سرپرست مؤمنان، آري كجايي اي نهايت آرزوي عارفان،اي فريادرس خواهندگان فريادرس، اي محبوب دلهاي راستان و اي معبود جهانيان آيا اين چنين است،اي خداي منزّه،و ستوده كه در دوزخ بشنوي صداي بنده مسلماني كه براي مخالفتش با دستورات تو زنداني شده و مزه عذابش را به خاطر نافرماني چشيده و ميان دركات دوزخ به علّت جرم و جنايتش محبوس شده، و حال آنكه در درگاهت سخت ناله ميزند،همچون ناله آنكه آرزومند رحمت توست، و با زبان اهل توحيدت تو را مي خواند،و به ربوبيّتت به پيشگاهت توسّل مي جويد، اي مولاي من،چگونه در عذاب بماند و حال آنكه اميد به بردباري گذشته ات دارد يا آتش چگونه او را به درد آورد درحاليكه بخشش و رحمت تو را آرزو دارد يا چگونه شعله آتش او را بسوزاند درحاليكه فريادش را مي شنوي و جايش را مي بيني يا چگونه آتش او را دربر بگيرد و حال آنكه از ناتوانياش خبر داري، يا چگونه در طبقات دوزخ به اين سو و آن سو كشانده شود درحالي كه راستگوياش را مي داني، يا چگونه فرشته هاي عذاب او را با خشم برانند و حال آنكه تو را به پروردگاريت مي خواند، يا چگونه ممكن است بخششت را در آزادي از دوزخ اميد داشته باشد و تو او را در انجا به همان حال واگذاري؟ همه اين امور از بندهنوازي تو بس دور است،هرگز گمان ما به تو اين نيست و نه از فضل تو چنين گويند و نه به آنچه كه از خوبي و احسانت با اهل توحيد رفتار كردهاي شباهتي دارد، پس به يقين مي دانم كه اگر فرمانت در به عذاب كشيدن منكران نبود و حكمت به هميشگي بودن دشمنانت در آتش صادر نمي شد،هر آينه سرتاسر دوزخ را سرد و سلامت مي كردي و براي احدي در انجا قرار و جايگاهي نبود،امّا تو كه مقدّس است نام هايت سوگند ياد كردي كه دوزخ را از همه كافران چه پري و چه آدمي پر سازي و ستيزهجويان را در انجا هميشگي و جاودانه بداري و هم تو-كه ثنايت برجسته و والا است-به اين گفته ابتدا كردي و با نعمتهايت كريمانه تفضّل فرمودي كه آيا مؤمن همانند فاسق است؟نه،مساوي نيستند» اي خدا و سرور من،از تو خواستارم به قدرتي كه مقدّر نمودي و به فرماني كه حتميتش دادي و بر همه استوارش نمودي و بر كسيكه بر او اجرايش كردي چيره ساختي كه در اين شب و در اين ساعت بر من ببخشي هر جرمي كه مرتكب شدم و هر گناهي كه به آن آلوده گشتم و هر كار زشتي را كه پنهان ساختم و هر ناداني كه آن را بكار گرفتم خواه پنهان كردم يا آشكار،نهان ساختم يا عيان و هر كار زشتي كه دستور ثبت آن را به نويسندگان بزرگوار دادي آنانكه بر ضبط آنچه از من سر زند گماشتي و آنان را نيز گواهاني بر من قرار دادي علاوه بر اعضايم و خود فراتر از آنها مراقب من بودي و شاهد بر آنچه كه از آنان پنهان ماند و به يقين با رحمتت پنهان ساختي و با فضلت پوشاندي و اينكه از تو مي خواهم از هرچيزيكه نازل كردي يا احساني كه تفضّل نمودي يا برّ و نيكي كه گستردي يا رزقي كه پراكندي يا گناهي كه بيامرزي يا خطايي كه بپوشاني،پرورگارا،پروردگارا،پروردگارا! اي خداي من اي سرور من،اي مولاي من و اختيار دارم، اي كسيكه مهارم به دست اوست،اي آگاه از پريشاني و ناتواني ام اي داناي تهيدستي و ناداري ام،پروردگارا!پروردگارا!پروردگارا! از تو درخواست مي كنم به حقّت و قدست و بزرگترين صفات و نام هايت كه همه اوقاتم را از شب و روز به يادت آباد كني و به خدمتگزاريت پيوسته بداري و اعمالم را در پيشگاهت قبول فرمايي تا آنكه اعمال و اورادم هماهنگ،همسو و همواره باشد و حالم در خدمت تو پاينده گردد،اي سرور من،اي آنكه بر او تكيه دارم، اي آنكه شكوه حالم را تنها به سوي او برم،اي پروردگارم،اي پروردگارم، اي پروردگارم اعضايم را در راه خدمتت نيرو بخش و دلم را بر عزم و همّت محكم كن، و كوشش در راستاي پروايت و دوام در پيوستن به خدمتت را به من ارزاني دار تا به سويت برانم در ميدانهاي پيشتازان و به سويت بشتابم در ميان شتابندگان و به كوي قربت آيم در ميان مشتاقان و همانند مخلصان به تو نزديك شوم و چون يقين آوردگان از جاه تو بهراسم و با اهل ايمان در جوارت گرد آيم. خدايا! هركس مرا به بدي قصد كند تو قصدش كن، و هركس با من مكر ورزد تو با او مكر كن،و مرا از بهرهمندترين بندگانت نزد خود، و نزديكترينشان در منزلت به تو و مخصوصترينشان در رتبه به پيشگاهت بگردان، زيرا اين همه به دست نيايد جز به فضل تو،خدايا! با جودت به من جود كن و با بزرگواريت به من نظر كن و با رحمتت مرا نگاهدار و زبانم را به ذكرت گويا كن،و دلم را به محبتت شيفته و شيدا فرا و بر من منّت گذار با پاسخ نيكويت و لغزشم را ناديده انگار و گناهم را ببخش،زيرا تو بندگانت را به بندگي فرمان دادي و به دعا و درخواست از خود امر كردي و اجابت دعا را براي آنان ضامن شدي، پس اي پروردگار من تنها روي به سوي تو داشتم و دستم را تنها به جانب تو دراز كردم، پس تو را به عزّتت سوگند مي دهم كه دعايم را اجابت كني و مرا به آرزويم برساني، و اميدم را از فضلت نااميد نكني،و شرّ دشمنانم را از پري و آدمي از من كفايت كني، اي خدايي كه زود از بنده ات خشنود مي شوي،بيامرز آن را كه جز دعا چيزي ندارد، همانا تو هرچه بخواهي انجام مي دهي،اي آنكه نامش دوا و يادش شفا و طاعتش توانگري است،رحم كن به كسيكه سرمايهاش اميد و سازوبرگش اشكريزان است، اي فروريزنده نعمتها اي دوركننده بلاها،اي روشني بخش وحشت زدگان در تاريكي ها، اي داناي ناآموخته بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و با من چنان كن تو را شايد،و درود خدا بر پيامبرش. و بر امامان خجسته از خاندانش سلام فراوان باد. 


اَللَّـهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْء، وَبِقُوَّتِكَ الَّتي  قَهَرْتَ بِها كُلَّشَيْء، وَخَضَعَ لَها كُلُّ شَيْء، وَذَلَّ لَها كُلُّ شَيْء، وَبِجَبَرُوتِكَ الَّتي غَلَبْتَ بِها كُلَّ شَيْء، وَبِعِزَّتِكَ الَّتي لا يَقُومُ لَها شَيْءٌ، وَبِعَظَمَتِكَ الَّتي مَلاََتْ كُلَّ شَيْء، وَبِسُلْطانِكَ الَّذي عَلا كُلَّشَيْء، وَبِوَجْهِكَ الْباقي بَعْدَ فَنآءِ كُلِّشَيْء، وَبِأَسْمائِكَ الَّتي مَلاََتْ اَرْكانَ كُلِّشَيْء، وَبِعِلْمِكَ الَّذي اَحاطَ بِكُلِّشَيْء، وَبِنُورِ وَجْهِكَ الَّذي اَضآءَ لَهُ كُلُّشيْء، يا نُورُ يا قُدُّوسُ، يا اَوَّلَ الاَْوَّلِينَ، وَيا اخِرَ الاْخِرينَ، اَللَّـهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتي تَهْتِكُ الْعِصَمَ، اَللَّـهُمَّ اغْفِـرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتي تُنْزِلُ النِّقَمَ، اَللَّـهُمَّ اغْفِرْلِيَ الذُّنُوبَ الَّتي تُغَيِّـرُ النِّعَمَ، اَللَّـهُمَّ اغْفِرْ ليَ الذُّنُوبَ الَّتي تَحْبِسُ الدُّعآءَ، اَللَّـهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتي تُنْزِلُ الْبَلاءَ، اَللَّـهُمَّ اغْفِرْلي كُلَّ ذَنْب اَذْنَبْتُهُ، وَكُلَّ خَطيئَة اَخْطَاْتُها، اَللَّـهُمَّ اِنّي اَتَقَرَّبُ اِلَيْكَ بِذِكْرِكَ، وَاَسْتَشْفِعُ بِكَ اِلي نَفْسِكَ، وَاَسْئَلُكَ بِجُودِكَ اَنْ تُدْنِيَني مِنْ قُرْبِكَ، وَاَنْ تُوزِعَني شُكْرَكَ، وَاَنْ تُلْهِمَني ذِكْرَكَ، اَللَّـهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ سُؤالَ خاضِع  مُتَذَلِّل  خاشِع ، اَنْ تُسامِحَني وَتَرْحَمَني، وَتَجْعَلَني بِقَِسْمِكَ راضِياً قانِعاً، وَفي جَميعِ الاَْحْوالِ مُتَواضِعاً، اَللَّـهُمَّ وَاَسْئَلُكَ سُؤالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فاقَتُهُ، وَاَنْزَلَ بِكَ عِنْدَ الشَّدآئِدِ حاجَتَهُ، وَعَظُمَ فيما عِنْدَكَ رَغْبَتُهُ، اَللَّـهُمَّ عَظُمَ سُلْطانُكَ، وَعَلا مَكانُكَ، وَخَفِيَ مَكْرُكَ، وَظَهَرَ اَمْرُكَ، وَغَلَبَ قَهْرُكَ، وَجَرَتْ قُدْرَتُكَ، وَلا يُمْكِنُ الْفِرارُ مِنْ حُكُومَتِكَ، اَللَّـهُمَّ لا اَجِدُ لِذُنُوبي غافِراً، وَلالِقَبائِحي ساتِراً، وَلالِشَيْء مِنْ عَمَلِيَ الْقَبيحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَيْرَكَ، لا اِلـهَ اِلاّ اَنْتَ، سُبْحانَكَ وَبِحَمْدِكَ ظَلَمْتُ نَفْسي، وَتَجَرَّأْتُ بِجَهْلي، وَسَكَنْتُ اِلي قَديمِ ذِكْرِكَ لي، وَمَنِّكَ عَلَيَّ، اَللَّـهُمَّ مَوْلايَ كَمْ مِنْ قَبيح سَتَرْتَهُ، وَكَمْ مِنْ فادِح مِنَ الْبَلاءِ اَقَلْتَهُ، وَكَمْ مِنْ عِثاروَقَيْتَهُ، وَكَمْ مِنْ مَكْرُوه دَفَعْتَهُ، وَكَمْ مِنْ ثَنآء جَميل لَسْتُ اَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ، اَللَّـهُمَّ عَظُمَ بَلائي، وَاَفْرَطَ بي سُوءُ حالي، وَقَصُرَتْ بي اَعْمالي، وَقَعَدَتْ بي اَغْلالي، وَحَبَسَني عَنْ نَفْعي بُعْدُ اَمَلي، وَخَدَعَتْنِي الدُّنْيا بِغُرُورِها، وَنَفْسي بِجِنايَتِها وَمِطالي، يا سَيِّدي فَاَسْئَلُكَ بِعِزَّتِكَ اَنْ لا يَحْجُبَ عَنْكَ دُعآئي، سُوءُ عَمَلي وَفِعالي، وَلا تَفْضَحْني بِخَفِيِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنْ سِرّي، وَلا تُعاجِلْني بِالْعُقُوبَةِ عَلي ما عَمِلْتُهُ في خَلَواتي، مِنْ سُوءِ فِعْلي وَاِسآئَتي، وَدَوامِ تَفْريطي وَجَهالَتي، وَكَثْرَةِ شَهَواتي وَغَفْلَتي، وَ كُنِ اللّهُمَّ بِعِزَّتِكَ لي في كُلِّ الاَْحْوالِ رَؤُفاً، وَعَلَيَّ في جَميعِ الاُْمُورِ عَطُوفاً، اِلـهي وَرَبّي مَنْ لي غَيْرُكَ، اَسْئَلُهُ كَشْفَ ضُرّي وَالنَّظَرَ في اَمْري، اِلـهي وَمَوْلايَ اَجْرَيْتَ عَلَيَّ حُكْماً اِتَّبَعْتُ فيهِ هَوي نَفْسي، وَلَمْ اَحْتَرِسْ فيهِ مِنْ تَزْيينِ عَدُوّي، فَغَرَّني بِما اَهْوي، وَاَسْعَدَهُ عَلي ذلِكَ الْقَضآءُ، فَتَجاوَزْتُ بِما جَري، عَلَيَّ مِنْ ذلِكَ بَعْضَ حُدُودِكَ، وَخالَفْتُ بَعْضَ اَوامِرِكَ، فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَيَّ في جَميعِ ذلِكَ، وَلا حُجَّةَ لي فيما جَري عَلَيَّ فيهِ قَضآؤُكَ، وَاَلْزَمَني حُكْمُكَ وَبَلآؤُكَ، وَقَدْ اَتَيْتُكَ يا اِلـهي بَعْدَ تَقْصيري وَاِسْرافي  عَلي نَفْسي، مُعْتَذِراً نادِماً مُنْكَسِراً مُسْتَقيلاً، مُسْتَغْفِراً مُنيباً، مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً، لااَجِدُ مَفَرّاًمِمّا كانَ مِنّي، وَلا مَفْزَعاً اَتَوَجَّهُ اِلَيْهِ في اَمْري، غَيْرَ قَبُولِكَ عُذْري، وَاِدْخالِكَ اِيّايَ في سَعَةِ رَحْمَتِكَ، اَللَّـهُمَّ فَاقْبَلْ عُذْري، وَارْحَمْ شِدَّةَ ضُرّي، وَفُكَّني مِنْ شَدِّ وَثاقي، يارَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَني، وَرِقَّةَ جِلْدي، وَدِقَّةَ عَظْمي، يا مَنْ بَدَءَ خَلْقي وَذِكْري، وَتَرْبِيَتي وَبِرّي وَتَغْذِيَتي، هَبْني لاِبـْتِدآءِ كَرَمِكَ، وَسالِفِ بِرِّكَ بي، يا اِلـهي وَسَيِّدي وَرَبّي، اَتُراكَ مُعَذِّبي بِنارِكَ بَعْدَ تَوْحيدِكَ، وَبَعْدَ مَا انْطَوي عَلَيْهِ قَلْبي مِنْ مَعْرِفَتِكَ، وَلَهِجَ بِهِ لِساني مِنْ ذِكْرِكَ، وَاعْتَقَدَهُ ضَميري مِنْ حُبِّكَ، وَبَعْدَ صِدْقِ اعْتِرافي  وَدُعآئي خاضِعاً لِرُبُوبِيَّتِكَ، هَيْهاتَ اَنْتَ اَكْرَمُ مِنْ اَنْ تُضَيِّعَ مَنْ رَبَّيْتَهُ، اَوْ تُبْعِدَ مَنْ اَدْنَيْتَهُ، اَوْ تُشَرِّدَ مَنْ اوَيْتَهُ، اَوْ تُسَلِّمَ اِلَي الْبَلآءِ مَنْ كَفَيْتَهُ وَرَحِمْتَهُ، وَلَيْتَ شِعْري يا سَيِّدي وَاِلـهي وَمَوْلايَ، اَتُسَلِّطُ النّارَ عَلي وُجُوه خَرَّتْ لِعَظَمَتِكَ ساجِدَةً، وَعَلي اَلْسُن نَطَقَتْ بِتَوْحيدِكَ صادِقَةً، وَبِشُكْرِكَ مادِحَةً، وَعَلي قُلُوب اعْتَرَفَتْ بِاِلهِيَّتِكَ مُحَقِّقَةً، وَعَلي ضَمآئِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِكَ حَتّي صارَتْ خاشِعَةً، وَعَلي جَوارِحَ سَعَتْ اِلي اَوْطانِ تَعَبُّدِكَ طآئِعَةً، وَاَشارَتْ بِاسْتِغْفارِكَ مُذْعِنَةً، ما هكَذَا الظَّنُّ بِكَ، وَلا اُخْبِرْنا بِفَضْلِكَ عَنْكَ يا كَريمُ يا رَبِّ، وَاَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفي عَنْ قَليل مِنْ بَلاءِ الدُّنْيا وَعُقُوباتِها، وَمايَجْري فيها مِنَ الْمَكارِهِ عَلي اَهْلِها، عَلي اَنَّ ذلِكَ بَلاءٌ وَمَكْرُوهٌ قَليلٌ مَكْثُهُ، يَسيرٌ بَقآئُهُ، قَصيرٌ مُدَّتُهُ، فَكَيْفَ احْتِمالي لِبَلاءِ  الاْخِرَةِ، وَجَليلِ وُقُوعِ الْمَكارِهِ فيها، وَهُوَ بَلاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ، وَيَدُومُ مَقامُهُ، وَلا يُخَفَّفُ عَنْ اَهْلِهِ، لاَِنَّهُ لا يَكُونُ اِلاّ عَنْ غَضَبِكَ وَاْنتِقامِكَ وَسَخَطِكَ، وَهذا ما لا تَقُومُ لَهُ السَّمـواتُ وَالاَْرْضُ، يا سَيِّدِي، فَكَيْفَ لي وَاَنَا عَبْدُكَ الضَّعيفُ الذَّليلُ الْحَقيرُ الْمِسْكينُ الْمُسْتَكينُ، يا اِلـهي وَرَبّي وَسَيِّدِي وَمَوْلايَ لاَِيِّ الاُْمُورِ اِلَيْكَ اَشْكُو، وَلِما مِنْها اَضِجُّ وَاَبْكي، لاَِليمِ الْعَذابِ وَشِدَّتِهِ، اَمْ لِطُولِ الْبَلاءِ وَمُدَّتِهِ، فَلَئِنْ صَيَّرْتَني لِلْعُقُوباتِ مَعَ اَعْدآئِكَ، وَجَمَعْتَ بَيْني وَبَيْنَ اَهْلِ بَلائِكَ، وَفَرَّقْتَ بَيْني وَبَيْنَ اَحِبّآئِكَ وَاَوْليآئِكَ، فَهَبْني يا اِلـهي وَسَيِّدِي وَمَوْلايَ وَرَبّي، صَبَرْتُ عَلي عَذابِكَ، فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَلي فِراقِكَ، وَهَبْني صَبَرْتُ عَلي حَرِّ نارِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلي كَرامَتِكَ، اَمْ كَيْفَ اَسْكُنُ فِي النّارِ وَرَجآئي عَفْوُكَ، فَبِعِزَّتِكَ يا سَيِّدي وَمَوْلايَ اُقْسِمُ صادِقاً، لَئِنْ تَرَكْتَني ناطِقاً، لاََضِجَّنَّ اِلَيْكَ بَيْنَ اَهْلِها ضَجيجَ الاْمِلينَ، وَلاََصْرُخَنَّ اِلَيْكَ صُراخَ الْمَسْتَصْرِخينَ، وَلاََبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بُكآءَ الْفاقِدينَ، وَلاَُنادِيَنَّكَ اَيْنَ كُنْتَ يا وَلِيَّ الْمُؤْمِنينَ، يا غايَةَ آمالِ الْعارِفينَ، ياغِياثَ الْمُسْتَغيثينَ، يا حَبيبَ قُلُوبِ الصّادِقينَ، وَيااِلـهَ الْعالَمينَ، اَفَتُراكَ سُبْحانَكَ يا اِلـهي وَبِحَمْدِكَ، تَسْمَعُ فيها صَوْتَ عَبْد مُسْلِم سُجِنَ فيها بِمُخالَفَتِهِ، وَذاقَ طَعْمَ عَذابِها بِمَعْصِيَتِهِ، وَحُبِسَ بَيْنَ اَطْباقِهابِجُرْمِهِ وَجَريرَتِهِ، وَهُوَ يَضِجُّ اِلَيْكَ ضَجيجَ مُؤَمِّل لِرَحْمَتِكَ، وَيُناديكَ بِلِسانِ اَهْلِ تَوْحيدِكَ، وَيَتَوَسَّلُ اِلَيْكَ بِرُبُوبِيَّتِكَ، يا مَوْلايَ فَكَيْفَ يَبْقي فِي الْعَذابِ وَهُوَ يَرْجُوا ما سَلَفَ مِنْ حِلْمِكَ، اَمْ كَيْفَ تُؤْلِمُهُ النّارُ وَهُوَ يَأْمَلُ فَضْلَكَ وَرَحْمَتَكَ، اَمْ كَيْفَ يُحْرِقُهُ لَهيبُها وَاَنْتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَتَري مَكانَهُ، اَمْ كَيْفَ يَشْتَمِلُ عَلَيْهِ زَفيرُها وَاَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ، اَمْ كَيْفَ يَتَقَلْقَلُ بَيْنَ اَطْباقِها وَاَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ، اَمْ كَيْفَ تَزْجُرُهُ زَبانِيَتُها وَهُوَ يُناديكَ يا رَبَّهُ، اَمْ كَيْفَ يَرْجُو فَضْلَكَ في عِتْقِهِ مِنْها فَتَتْرُكُهُ فيها، هَيْهاتَ ما ذلِكَ الظَّنُ بِكَ،وَلاَالْمَعْرُوفُ مِنْ فَضْلِكَ، وَلا مُشْبِهٌ لِما عامَلْتَ بِهِ الْمُوَحِّدينَ مِنْ بِرِّكَ وَاِحْسانِكَ، فَبِالْيَقينِ اَقْطَعُ لَوْ لا ما حَكَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذيبِ جاحِديكَ، وَقَضَيْتَ بِهِ مِنْ اِخْلادِ مُعانِديكَ، لَجَعَلْتَ النّارَ كُلَّها بَرْداً وَسَلاماً، وَما كانَ لاَِحَد فيها مَقَرّاً وَلا مُقاماً، لكِنَّكَ تَقَدَّسَتْ اَسْمآؤُكَ، اَقْسَمْتَ اَنْ تَمْلاََها مِنَ الْكافِرينَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنّاسِ اَجْمَعينَ، وَاَنْ تُخَلِّدَ فيهَا الْمُعانِدينَ، وَاَنْتَ جَلَّ ثَناؤُكَ قُلْتَ مُبْتَدِئاً، وَتَطَوَّلْتَ بِالاِْنْعامِ مُتَكَرِّماً، اَفَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً، لا يَسْتَوُونَ» اِلـهي وَسَيِّدي فَاَسْئَلُكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتي قَدَّرْتَها، وَبِالْقَضِيَّةِ الَّتي حَتَمْتَها وَحَكَمْتَها، وَغَلَبْتَ مَنْ عَلَيْهِ اَجْرَيْتَها، اَنْ تَهَبَ لي في هذِهِ اللَّيْلَةِ وَفي هذِهِ السّاعَةِ، كُلَّ جُرْم اَجْرَمْتُهُ، وَكُلَّ ذَنْب اَذْنَبْتُهُ، وَكُلَّ قَبِيح اَسْرَرْتُهُ، وَكُلَّ جَهْل عَمِلْتُهُ، كَتَمْتُهُ اَوْ اَعْلَنْتُهُ اَخْفَيْتُهُ اَوْ اَظْهَرْتُهُ، وَكُلَّ سَيِّئَة اَمَرْتَ بِاِثْباتِهَا الْكِرامَ الْكاتِبينَ، الَّذينَ وَكَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ ما يَكُونُ مِنّي، وَجَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَيَّ مَعَ جَوارِحي، وَكُنْتَ اَنْتَ الرَّقيبَ عَلَيَّ مِنْ وَرآئِهِمْ، وَالشّاهِدَ لِما خَفِيَ عَنْهُمْ، وَبِرَحْمَتِكَ اَخْفَيْتَهُ وَبِفَضْلِكَ سَتَرْتَهُ، وَاَنْ تُوَفِّرَ حَظّي مِنْ كُلِّ خَيْر اَنْزَلْتَهُ، اَوْ اِحْسان فَضَّلْتَهُ، اَوْ بِرّ نَشَرْتَهُ، اَوْرِزْق بَسَطْتَهُ، اَوْذَنْب تَغْفِرُهُ، اَوْخَطَأتَسْتُرُهُ، يا رَبِّ يارَبِّ يارَبِّ، يااِلـهي وَسَيِّدي وَمَوْلايَ وَمالِكَ رِقّي، يامَنْ بِيَدِهِ ناصِيَتي ياعَليماً بِضُرّي وَمَسْكَنَتي، ياخَبيراً بِفَقْري وَفاقَتي، يارَبِّ يارَبِّ يا رَبِّ، اَسْئَلُكَ بِحَقِّكَ وَقُدْسِكَ، وَاَعْظَمِ صِفاتِكَ وَاَسْمآئِكَ، اَنْ تَجْعَلَ اَوْقاتي مِنَ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ بِذِكْرِكَ مَعْمُورَةً، وَبِخِدْمَتِكَ مَوْصُولَةً، وَاَعْمالي عِنْدَكَ مَقْبُولَةً، حَتّي تَكُونَ اَعْمالي وَاَوْرادي كُلُّها وِرْداً واحِداً، وَحالي في خِدْمَتِكَ سَرْمَداً، يا سَيِّدي يا مَنْ عَلَيْهِ مُعَوَّلي، يا مَنْ اِلَيْهِ شَكَوْتُ اَحْوالي، يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ، قَوِّ عَلي خِدْمَتِكَ جَوارِحي، وَاشْدُدْ عَلَي الْعَزيمَةِ جَوانِحي، وَهَبْ لِيَ الْجِدَّ في خَشْيَتِكَ، وَالدَّوامَ فِي الاِْتِّصالِ بِخِدْمَتِكَ، حَتّي اَسْرَحَ اِلَيْكَ  في مَيادينِ السّابِقينَ، وَاُسْرِعَ اِلَيْكَ فِي الْبارِزينَ، وَاَشْتاقَ اِلي قُرْبِكَ فِي الْمُشْتاقينَ، وَاَدْنُوَ مِنْكَ دُنُوَّ الْمُخْلِصينَ، وَاَخافَكَ مَخافَةَ الْمُوقِنينَ، وَاَجْتَمِعَ في جِوارِكَ مَعَ الْمُؤْمِنينَ، اَللَّـهُمَّ وَمَنْ اَرادَني بِسُوء فَاَرِدْهُ، وَمَنْ كادَني فَكِدْهُ وَاجْعَلْني مِنْ اَحْسَنِ عَبيدِكَ نَصيباً عِنْدَكَ، وَاَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْكَ، وَاَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَيْكَ، فَاِنَّهُ لا يُنالُ ذلِكَ اِلاّ بِفَضْلِكَ، وَجُدْ لي بِجُودِكَ، وَاعْطِفْ عَلَيَّ بِمَجْدِكَ، وَاحْفَظْني بِرَحْمَتِكَ، وَاجْعَلْ لِساني بِذِكْرِكَ لَهِجاً، وَقَلْبي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً، وَمُنَّ عَلَيَّ بِحُسْنِ اِجابَتِكَ، وَاَقِلْني عَثْرَتي، وَاغْفِرْ زَلَّتي، فَاِنَّكَ قَضَيْتَ عَلي عِـبادِكَ بِعِبادَتِكَ، وَاَمَرْتَهُمْ بِدُعآئِكَ، وَضَمِنْتَ لَهُمُ الاِْجابَةَ، فَاِلَيْكَ يارَبِّ نَصَبْتُوَجْهي،وَاِلَيْكَ يا رَبِّ مَدَدْتُ يَدي، فَبِعِزَّتِكَ اسْتَجِبْ لي دُعآئي، وَبَلِّغْني مُنايَ، وَلا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِكَ رَجآئي، وَاكْفِني شَرَّ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ مِنْ اَعْدآئي، يا سَريعَ الرِّضا، اِغْفِرْ لِمَنْ لايَمْلِكُ اِلاَّ الدُّعآءَ، فَاِنَّكَ فَعّالٌ لِما تَشآءُ، يا مَنِ اسْمُهُ دَوآءٌ، وَذِكْرُهُ شِفآءٌ، وَطاعَتُهُ غِنيً، اِرْحَمْ مَنْ رَأْسُ مالِهِ الرَّجآءُ وَسِلاحُهُ الْبُكآءُ، يا سابِـغَ النِّعَمِ، يادافِعَ النِّقَمِ، يانُورَالْمُسْتَوْحِشينَ فِي الظُّلَمِ، ياعالِماً لايُعَلَّمُ، صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَافْعَلْ بي ما اَنْتَ اَهْلُهُ، وَصَلَّي اللهُ عَلي رَسُولِهِ وَالاَْئِمَّةِ الْمَيامينَ مِنْ الِهِ(أهْلِه)، وَسَلَّمَ تَسْليماً كَثيراً. 


پس از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله بزرگ علماي نصاري به همراه صد تن از نصاري به مدینه آمده و از ابوبکر سوالاتی نمودند،
ابوبکر پاسخ آنان را ندانسته، ایشان را به نزد حضرت امیر علیه السلام رهبري کرد.
تازه واردین به محضر امیرالمومنین علیه السلام شرفیاب شده سوالات خود را مطرح کرده پاسخ کافی دریافت نمودند، و اینکه یکی ازپرسشهایشان: بگو روي خدا به کدام طرف است؟
علی علیه السلام مقداري هیزم و آتش خواست و هیزمها را مشتعل نموده آنگاه به عالم نصرانی گفت: روي این آتش کدام طرف است؟نصرانیگفت: تمام اطرافش روي آن است
حضرت امیر علیه السلام فرمود: این آتش که یکی از آفرید هها و مصنوعات خداست روي معینی ندارد، پس چه رسد به خالق و آفریدگار آنکه مشابهتی با آن نداشته با هم قابل قیاس نیستند. و سپس فرمود: (ولله المشرق و المغرب فاینما تولوا فثم وجه الله ان الله واسع علیم)؛ )
سوره بقره، آیه 115 (خاور و باختر از خداست، به هر طرف روي بیاورید آنجا روي خداست، همانا خدا گشایش دهنده و داناست.


1-بخشندگی آن است که ابتداء صورت گیرد. اما بخشندگی پس از درخواست، یا از روی شرم است و یا از بیم بدگویی 2-بدترين دوست،‌ کسی است که براي او به رنج و زحمت افتي 3-بهترین خصال ن بدترین خصال مردان است و آنها عبارتند از: تکبر، ترس و بخل.زیرا هرگاه زن متکبر باشد کسی را به خود راه ندهد. و چون بخیل باشد از مال خود و شوهرش نگاهداری کند. و چون ترسو باشد از هر چه پیش پایش قرار گیرد می هراسد و به کارهایی که مصلحت او نیست اقدام نمیکند.
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایه هما را دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من به خدا قسم خدا را به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را برو ای گدای مسکین در خانه علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب که علم
از حضرت علی(ع) در رابطه با ايمان سؤال شد، پاسخ داد: ايمان استوار بر چهار پايه است: شـكيبايي ، بـاور ، عـدالـت ، جهـاد . شكيبايي را چهار شعبه است: اشتياق، ترس، زهد، انتظار. آن كه مشتاق بهشت است دل از شهوات گرداند. آن كه در ترس از آتش است از محرمات دوري كرد. آن كه بي رغبت به دنياست مصائب را آسان شمرد. و آن كه در انتظار مرگ است بـه سـوي خيـرات شـتافت. باور را چهار شعبه است: بينايي زيركانه، دريافت حكيمانه، پندگيري از ديگران، و اقتدا به روش پاكان.
از حضرت علی(ع) در رابطه با ايمان سؤال شد، پاسخ داد: ايمان استوار بر چهار پايه است: شـكيبايي ، بـاور ، عـدالـت ، جهـاد . شكيبايي را چهار شعبه است: اشتياق، ترس، زهد، انتظار. آن كه مشتاق بهشت است دل از شهوات گرداند. آن كه در ترس از آتش است از محرمات دوري كرد. آن كه بي رغبت به دنياست مصائب را آسان شمرد. و آن كه در انتظار مرگ است بـه سـوي خيـرات شـتافت. باور را چهار شعبه است: بينايي زيركانه، دريافت حكيمانه، پندگيري از ديگران، و اقتدا به روش پاكان.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

یک عاشقانه ی آرام